هيچ كس فكرش را هم نميكند كه مادر ديوانه شود.او خيلي جوان است. عجيب است زن سي و يكي دوساله اي به خاطر شوهر پنجاه و چند ساله اش ديوانه شود. انقدر پنج شنبه ها ميرويم و ميرويم هي قبرستان هي حلوا هي مويه هي گريه تا يك پنجشنبه ميبينيم مادر نيست. به عادت هميشه من منتظر ري بخيرم تا سر و صورتم را بشويد ودست خيسش را به موهاي بال بالي ام بكشد تا نوبت كبكاب هايم برسد. همان هايي كه دا اضافه ي كش تنبان يكي مان را قيچي كرده وبه دو طرف پاشنه هايش گره زده تا از پايم در نيايد و گم نشود.
امتیاز کاربران به: شهریور هزار و سیصد و نمی دانم چند
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![](../../../../../img/loading.gif)
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.