در زمان هاي قديم پهلوان شجاع و رويين تني بود به نام اسفنديار .پدر او گشتاسب ، شاه ايران بود .روزي از روزها كه اسفنديار از جنگ با دشمنان ايران برگشته بود ،خوشحال پيش پدر رفت تا خبر پيروزي خود را به او بدهد .
شاه رو به اسفنديار كرد و گفت:« فرزندم هنوز يك نفر هست كه به حرف ما گوش نمي دهدو خودش را بهتراز همه ميداند بايد بروي و او را به كاخ بياوري .»
اسفنديار پرسيد :« چه كسي را ؟ »
شاه گفت : « رستم را .» ......
شاه رو به اسفنديار كرد و گفت:« فرزندم هنوز يك نفر هست كه به حرف ما گوش نمي دهدو خودش را بهتراز همه ميداند بايد بروي و او را به كاخ بياوري .»
اسفنديار پرسيد :« چه كسي را ؟ »
شاه گفت : « رستم را .» ......
امتیاز کاربران به: قصه های تصویری از شاهنامه 5
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.