این حرف نادینا که با کمی کنایه همراه بود، باعث شد کنت نگاه تندی به او بیندازد. نادینا با بیتفاوتی تبسمی کرد، ظاهر این تبسم طوری بود که حسّ کنجکاوی کنت را برانگیخت، اما کنت بدون اینکه به روی خود بیاورد، با لحنی سیاستمدارانه گفت: ــ بله، سرهنگ همیشه دست و دلباز بوده و پول خوبی به ما داده. من دلیل موفقیت او را بیش از هر چیز، اول این موضوع و دوم استفادهاش از یک سپر بلای مناسب میدانم. واقعا که مغز متفکری دارد. شکی نیست که مغزش پُر است و طرفدار این ضربالمثل: «اگر میخواهی انجام یک مأموریت خطری برایت به وجود نیاورد، خودت آن را انجام نده». حالا ما هر کدام به دردسر افتادهایم و از طرفی هم هر کاری که کردهایم، به دستور شخص او بوده و مدرکی هم علیه او نداریم.
امتیاز کاربران به: مردی با لباس قهوه ای
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![Star Rating](https://www.bookcityonline.ir/img/EmptyStar.png)
![](../../../../../img/loading.gif)
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.